دانلود آهنگ آسون وداع کردم باهات با این که میمردم برات از سعید پورسعید

چقدر زیبا،،،چقدر با احساس…چه زود دیر شد،،
من فکر کنم ۱۷ سال حدودا پاشتم،،،بابام روزای جمعه صبح اول میبردمون دیدن رفتگان در گوراستان,,سه عزیز از دست رفته داشتیم،،،دوتا پدر بزرگ و یک دایی که در جنگ شهید شده بود,,
یک روز با پدرم داشتیم قدم می‌زدیم بین این قبرها،،،پدرم گفت تا روزی که تعداد زنده هوایی که میشناسی بیشتر از مردگانی است که میشناسی بدون حالا جوانی و وقت زیاد داری اما روزی که مردگانی که میشناسی تعدادشان از زندگانی که میشناسی بیشتر شد،،،بدون دیگه داره نوبت خودت میشه،،
این رو گفتم چون کامنت سارا خانم رو دیدم…یهو بردم در حال و هوای دیگری،،و اون وقت که پدرم این موضوع رو تعریف کرد،،،من فکر میکردم حالا خیللللیی خیلی مونده تا من به اون نقطه برسم،،،ولی نمی‌دونستم خیلی. یعنی یک شب بخوابی و صبح بیدار بشی ولی پدر نباشد ،،خواهر ها که بچه بودند،،رفتند پی زندگانی خودشون و هر کدوم دوتا بچه دارن…خانواده ی مهربونم و گرمی که تحمل یک رو جدایی از هم رو نداشتند،،متلاشی شدند،،و من رسیدم به اون نقطه که پدرم اون وقت رسیده بود،،،و فرق من با او در این بود که اون همسر و سه فرزند داشت و تنها نبود و تنها نمرد،،،ولی من تنهایی تنها هستم و هیچ آرزویی ندارم

هر شب با اشتیاق زل میزدم به آسمون کاش تا آخرش مال من میبودی دلم برات تنگ شده برگرد پیشم بهزاد جونم دلتنگتم 😭

هرشب با کلی اشتیاق زل میزدم به آسمون🙃